نترس پسر...

ساخت وبلاگ
حس میکنم دوباره ترسید!

ترس وابسته شدن...! :)))

کله شو برد توی لاک کثافت و لالمونی گرفت که مبادا بخواد اوضاع ازین خرابتر بشه!

آخه خرررررر! تو به من بگو مگه اوضاع ازین برزخ ترم میتونه بشه؟!

یه جا خوندم وقتی که باهات حرف میزنه، هی اسمتو صدا میزنه، مطئن باش دوستت داره! :)))

چقد اسم همو صدا میزنیم...

دیوونه جونم! کنار کشیدن راه حل نیست...حداقل اول یه نیمچه تلاشی بکن! :(

هووووف...چقد ندارمت اس نجفی! :)))

هفته ی پیش اجرا داشت...دعوتم کرد!

رفتم...براش یکی از تصویرسازیامم کشیدم!

خیلی خرکیف شد...من خرکیف تر!!! :)))

میگفت چرا دختر پسره پشت به هم نشستن؟! :)))

میخواستم بگم واقعا چرا؟! :|

دلم میخواست وقتی همو بغل کردیم دیگه ولش نکنم...

.

روزای عجیبی رو دارم پشت سر میذارم مثلا اینطوری که چت میکنم، میخوابم، بلند میشم یه نمه درس میخونم و کارای ژوژمانمو آماده میکنم، چت میکنم، میخوابم، بلند میشم میرم یونی ژوژمان و امتحانو پشت سر میذارم، چهارتا کافه پشت هم میرم، چت میکنم، میخوابم!!!!

به نام خدا...این بود سه روز اخیر اینجانب!

مریم دلتنگ

دلم از خیلی روزا با کسی نیست......
ما را در سایت دلم از خیلی روزا با کسی نیست... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mrooz-neveshtea بازدید : 76 تاريخ : دوشنبه 22 بهمن 1397 ساعت: 22:04