نمیدونم کجام...

ساخت وبلاگ
حالا میفهمم که آبجیم میگه شخصیت آدم که شکل بگیره نمیشه تغییرش داد...

هر کاری کنم همینم!

یه آدم که همش داره برنامه ریزیای الکی میکنه و برای خودش زندگی رو زهر میکنه!

یه آدم ترسو که میترسه اگه خود واقعیش رو بروز بده، مورد قبول واقع نشه و دیگران هر فکری در موردش بکنن...

یکسره وانمود...یکسره سختی دادن به خودم!

هیچکسی نیست که روراست باهاش حرف بزنم...اینقدر ترسوام که این حرفارو توی وبلاگ اصلیمم نمیزنم و میام اینجا!!!!

حتی حرفایی هست که اینجا هم نمیزنم!

من با خودمم روراست نیستم!

من چمه؟! آخر این راهی که پیش گرفتم چیه؟!

چرا اینقدر آدم منفوریم؟! حس میکنم هیچکس خود واقعیمو نمیشناسه...اصلا خود واقعی من چیه؟!

من حتی خودمم خودمو نمیشناسم!

یه رباتم که همش به واکنش دیگران فکر میکنه!

یه آدم بی جربزه که فکر میکنه اگه یه روز بخواد با دل خودش تصمیم بگیره و زندگی کنه، اون روز رو به بطالت گذرونده...

خسته شدم...من هرکاری میکنم چیزی درست نمیشه...

همه چیز شده عذاب...

حس میکنم هیچیم!

حس میکنم دارم کل عالم و آدمو گول میزنم...از جمله خودم!

ذهنم همیشه بهم ریختس!

میخوام همه چیزو از سر خودم باز کنم!

یکی نیست بگه مگه مجبوری اینقدر سر خودتو شلوغ میکنی وقتی توانشو نداری؟! میترسی آدم بی خاصیتی بشی؟! بذار بشی...میترسی فکر کنن به درد نخوری؟! بذار فکر کنن!

خودتو از زندون دیگران آزاد کن احمق جان...مگه چند بار دیگه این زندگیو داری؟! چند بار دیگه 18 سالته؟!

خسته شدم...خسته شدم ازین همه شعار!!! این همه این حرفارو به خودم میزنم و دوباره بعد از این پست شروع میکنم به برنامه ریزی کردن برای امروزم!

همش جون کندن و حرص خوردن!

دلم میخواد یه بار توی زندگیم چیزی برای فکر کردن نداشته باشم...فقط یه بار!

مریم داغون داغون داغون

دلم از خیلی روزا با کسی نیست......
ما را در سایت دلم از خیلی روزا با کسی نیست... دنبال می کنید

برچسب : نمیدونم,کجام, نویسنده : mrooz-neveshtea بازدید : 11 تاريخ : سه شنبه 21 شهريور 1396 ساعت: 18:23